سیسمونی پسرم

ساخت وبلاگ
 

منم خوبم عزیزم

 

خبر؟الان بهت میگم

 

خب تا جایی گفتم کهمامان جونشون زابل بودن؟

 

اره دیگه روز بعد عاشورا اومدن سمت مشهد یه شب

خونه عموم بودن و فرداش اومدن این ور و ناهارم خونه

عمو عبدل قوچان بودن و ساعتای 8 شب رسیدن گنبد.

 

ما یعنی من و بابایی و اقا جون و مادر جون و عمو حسین

و زن عمو زهرا با عمه ها و ننه اومدیم گنبد و یکم

مرتب کردیم خونه رو که منم حالم بد شد و قندم افتاد

چون ناهار نخورده بودم و اب قند که خوردم بهتر شدم

 

شکر خدا الان بابایی هم بهتره حالش و الانم رفتن

ازادشهر که بابا جونم نذر داشتن گوسفند بخاطر شما

گوسفند بگیرن و ان شالله فردا بکشیم

 

قضیه نذر کردن هم اینه که من اولین سونوگرافی که

رفتم بعد از فهمیدن اینکه ارشیا کوچولو تو دلمه دکتر

سونوگرافی بهم گفت چند وقتته گفتم هفت هفتمه

گفت اگه هفت هفته باشی بچه ت رشد نکرده و قلب

نداره و دو هفته دیگه بیا اگه بازم رشد نکرده بود باید

سقطش کنی

 

ارشیا بدترین روزای عمرمو گذروندم مامان 

 

دکترمم عوض کردم و رفتم پیش دکتر فروزنده و برای

سه هفته بعدش برام سونو نوشت و گفت این سونو

مشخص میکنه همه چیزو 

 

کارم فقط گریه بود اون سه هفته همه دلداری میدادن

ولی فایده نداشت توی عمرم بدتر از اون روزا نداشتم

تا اینکه رفتم سونو و دکتر جدید سونوگرافی صدای

قلبتو برام گذاشت به جرات میگم قشنگترین لحظه ی

عمرم بود خدا رو صد هزار مرتبه شکر

 

خلاصه تو اون مدت بابا جون و مامان جون نذر کردن که

شما سالم باشی یه گوسفند بکشن و منم نذر کردم

وقتی دنیا بیای یه سفره حضرت ابوالفضل بندازم

 

راستی قضیه ارشیا رو بگم.من تازگیا میگم ارشیا اسم

ایرانیه و بهتره این اسمو بذاریم بابایی میگه نه جر زنی

نکن همون عرشیا ولی شما بگیر ارشیا چون راضیش

میکنم بلاخره

 

معانی شونم یکیه فرق خاصی ندارن فقط ارشیا ایرانیه

و عرشیا عربی

 

فرق کوچیکی که دارن اینه که ارشیا میشه تاج و تخت

پادشاهی و عرشیا از عرش میاد میشه بنده مهمان

عرش خدا یا عرش خدا

 

جفتش قشنگه حالا اگه قبول نکنه هم عرشیا

 

راستی چند روزه دنبال تخت و کمد واسه جیگر مامان

بودیم و امروزم رفتیم سفارش دادیم که مامان جون و

باباجون دستشون درد نکنه حساب کردن

 

واقعا شرمنده مون کردن حسابی

 

چند شب پیشم رفتیم لوازم بهداشتی تونو خریدم که

بازم مامان جون حساب کرد و عکسشونو با عکس

چیزایی که از زابل گرفتن براتون میذارم

 

شما هم که خداروشکر حسابی شیطون شدی و منو

خوشحال میکنی بابایی هم هر وقت ببینه تکون

میخوریکلی ذوق میکنه و قربون صدقه ت میره

 

راستی روز شنبه 24/7 سونو داشتم که دکتر

سونوگرافی گفت وزنتون 5% کم که کلی غصه خوردم

وزنتون 1 کیلو و 680 بود بعد دکترم گفتن نه وزنش

خیلی هم خوبه خدا رو شکر و سرتونم پایین بود و

گفتن طبیعی زایمان کن و پیاده روی کن درحدی که

خسته نشی چون کوچولو هم چند برابرت خسته میشه

و منم که شدیدا کنجکاوم که بدونم شما چه شکلی

هستی و به کی رفتی خخخ گفتم سونو سه بعدی

بنویسن دکتر برام که گفت نه ضرر داره برای بچه

که منم گفتم پس نه 

 

سونو تاریخ زایمانو زده 15 اذر تا 22 اذر.مامانی 15

دنیا بیا که منم 15 فروردینم روزامون یکی شه باشه؟

قربونت برم

 

خب حالا عکسا رو براتون بذارم

 

 

این بلوز و شلوارتونه که تبرک هم شده مشهد دست

باباجون درد نکنه

 

 

اینم بلوز با شلوار و شورتش

 

 

این پتو دورپیچ

 

 

 

این پتوی نوزادی

 

 

اینا لوازم بهداشتی تونه که شامل:الکل-شیشه شیر-

محافظ کهنه-پوشک-روغن بدن-شامپو بچه-پودر بچه-

گوش پاک کن-کرم مرطوب کننده-شیر دوش و پماد آ+د

هست

 

 

اینم بقیه ش شامل فلاسک و بینی پاک کن و پماد

سوختگی و دندون گیر

 

 

اینم تشک و بالش و بالش برا قنداق 

 

 

این زیر انداز نایلونی برای روی تشک

 

 

 

این ست لباس سایز صفر که برا بیمارستانم از همین

برداشتم.

 

 

اینم سر همی

بقیه رو پست بعد مینویسم گلم 

من و عشقم و جوجومون...
ما را در سایت من و عشقم و جوجومون دنبال می کنید

برچسب : سیسمونی پسرم,سیسمونی پسرم کیان,سیسمونی پسرمون,سیسمونی پسرم رادین,سیسمونی پسرم ایلیا,سیسمونی پسرم سامیار,سیسمونی پسرمن,سيسموني پسرم,سیسمونی پسرم رهام,سیسمونی پسرم ماهان, نویسنده : welove1393a بازدید : 525 تاريخ : پنجشنبه 29 مهر 1395 ساعت: 19:16